هفته های تلخ من میگذره
کلا خیلی تلخه . دوسش دارم همین تلخیش خیلی مزه مییده
احساس نسبتا خوبی دارم
دیر زمانیست که می گذرد اما ، احساس خوبی دارم
و من هنوز به انتظار بارانم
تا زندگی حقیقی را بر من جاری سازد
بعد از تمام چیزهایی که دیده ام
افکارم را متمرکز می کنم
به دنبال واژه هایی می گردم که حالم را بهتر سازد
به یاد داشته باش که تنهایی مطلق جایی است که من به آن تعلق دارم
من از رویا هراسی ندارم از خوابیدن ، خوابیدن برای همیشه
نیازی به لمس آسمان ندارم
فقط می خواهم در اوج بودن را احساس کنم
زنگ دوباره به صدا در می آید
ابرهای بارانی دوباره می آیند تا ببارند
آیا هیچ کس به تو نگفته است که او دیگر نفس نمیکشد؟
سلام...من ذهن (خیال) تو هستم
می خواهم همسخن تو بشوم